پرگوی بی محل. (آنندراج). پرگوی بمعنی بسیارگوی. (غیاث اللغات). حراف و پرگو. (ناظم الاطباء). پرگو و خودستا و وعده بی وفا کننده. (فرهنگ نظام) : سود دو جهان سخن نیوشان دارند هرجاست زیان زبان فروشان دارند. آن طی لسان که معجزش می خوانند ما تجربه کردیم خموشان دارند. جلالای طباطبا (از آنندراج)
پرگوی بی محل. (آنندراج). پرگوی بمعنی بسیارگوی. (غیاث اللغات). حراف و پرگو. (ناظم الاطباء). پرگو و خودستا و وعده بی وفا کننده. (فرهنگ نظام) : سود دو جهان سخن نیوشان دارند هرجاست زیان زبان فروشان دارند. آن طی لسان که معجزش می خوانند ما تجربه کردیم خموشان دارند. جلالای طباطبا (از آنندراج)
قسمتی از زبان باستانی ایران. (ناظم الاطباء). لغت پارسی باستان است و وجه تسمیۀ آنرا بعضی بفصیح تعبیر کرده اند و هر لغتی که در آن نقصانی نباشد دری گویند همچو اشکم و شکم و بگوی و گوی و بشنود و شنود و امثال اینها. پس اشکم و بگوی و بشنو دری باشد و جمعی گویند لغت ساکنان چند شهر بوده است که آن بلخ و بخارا و بدخشان و مرو است و بعضی گویند دری زبان اهل بهشت است که رسول صلی اﷲ علیه و آله فرموده اند که: ’لسان اهل الجنّه عربی او فارسی دری’. و ملائکۀ آسمان چهارم به لغت دری تکلم میکنند و طایفه ای برآنند که مردمان درگاه کیان بدان تکلم میکرده اند و گروهی گویند که در زمان بهمن اسفندیار چون مردم از اطراف عالم بدرگاه او می آمدند و زبان یکدیگر را نمی فهمیدند، بهمن فرمود تادانشمندان زبان فارسی را وضع کردند و آنرا دری نام نهادند یعنی زبانی که بدرگاه پادشاه تکلم کنند و حکم کرد تا در تمام ممالک به این زبان سخن گویند و جماعتی برآنند که وضع این زبان در زمان جمشید شد و بعضی دیگر گویند که در زمان بهرام. (برهان قاطع). رجوع به سبک شناسی بهار ج 1 صص 19-25 و مقدمۀ برهان قاطع چ معین ص 25 ببعد و مقدمۀ لغت نامه و دری و ایران شود
قسمتی از زبان باستانی ایران. (ناظم الاطباء). لغت پارسی باستان است و وجه تسمیۀ آنرا بعضی بفصیح تعبیر کرده اند و هر لغتی که در آن نقصانی نباشد دری گویند همچو اشکم و شکم و بگوی و گوی و بشنود و شنود و امثال اینها. پس اشکم و بگوی و بشنو دری باشد و جمعی گویند لغت ساکنان چند شهر بوده است که آن بلخ و بخارا و بدخشان و مرو است و بعضی گویند دری زبان اهل بهشت است که رسول صلی اﷲ علیه و آله فرموده اند که: ’لسان اهل الجنّه عربی او فارسی دری’. و ملائکۀ آسمان چهارم به لغت دری تکلم میکنند و طایفه ای برآنند که مردمان درگاه کیان بدان تکلم میکرده اند و گروهی گویند که در زمان بهمن اسفندیار چون مردم از اطراف عالم بدرگاه او می آمدند و زبان یکدیگر را نمی فهمیدند، بهمن فرمود تادانشمندان زبان فارسی را وضع کردند و آنرا دری نام نهادند یعنی زبانی که بدرگاه پادشاه تکلم کنند و حکم کرد تا در تمام ممالک به این زبان سخن گویند و جماعتی برآنند که وضع این زبان در زمان جمشید شد و بعضی دیگر گویند که در زمان بهرام. (برهان قاطع). رجوع به سبک شناسی بهار ج 1 صص 19-25 و مقدمۀ برهان قاطع چ معین ص 25 ببعد و مقدمۀ لغت نامه و دری و ایران شود
صاحب زبان نرم و ملایم. چرب سخن. نرم زبان: فریدون از آن نامداران خویش یکی را گرانمایه تر خواند پیش که بیداردل بود و پاکیزه مغز زبان چرب و شایستۀ کار نغز. فردوسی. جوان زبان چرب و شیرین سخن به از پیر نستوه گشته سخن. فردوسی. زبان چرب گویا و دل پردروغ بر مرد دانا نگیرد فروغ. فردوسی
صاحب زبان نرم و ملایم. چرب سخن. نرم زبان: فریدون از آن نامداران خویش یکی را گرانمایه تر خواند پیش که بیداردل بود و پاکیزه مغز زبان چرب و شایستۀ کار نغز. فردوسی. جوان زبان چرب و شیرین سخن به از پیر نستوه گشته سخن. فردوسی. زبان چرب گویا و دل پردروغ بر مرد دانا نگیرد فروغ. فردوسی
به قول بعضی پرنده ایست به جثه یک باشه (قرقی) و به نقل بعضی دیگر به اندازه یک چلچله که در داخل پوشالها و تیغهای تمشک تخم گذارد و غالبا بر زمین نشیند تا کسی به فاصله نزدیک وی نرسد نمی پرد. گروهی نیز او را مرغ عیسی دانند که همان شبکور است
به قول بعضی پرنده ایست به جثه یک باشه (قرقی) و به نقل بعضی دیگر به اندازه یک چلچله که در داخل پوشالها و تیغهای تمشک تخم گذارد و غالبا بر زمین نشیند تا کسی به فاصله نزدیک وی نرسد نمی پرد. گروهی نیز او را مرغ عیسی دانند که همان شبکور است
به قول بعضی پرنده ایست به جثه یک باشه (قرقی) و به نقل بعضی دیگر به اندازه یک چلچله که در داخل پوشالها و تیغهای تمشک تخم گذارد و غالبا بر زمین نشیند تا کسی به فاصله نزدیک وی نرسد نمی پرد. گروهی نیز او را مرغ عیسی دانند که همان شبکور است
به قول بعضی پرنده ایست به جثه یک باشه (قرقی) و به نقل بعضی دیگر به اندازه یک چلچله که در داخل پوشالها و تیغهای تمشک تخم گذارد و غالبا بر زمین نشیند تا کسی به فاصله نزدیک وی نرسد نمی پرد. گروهی نیز او را مرغ عیسی دانند که همان شبکور است