جدول جو
جدول جو

معنی زبان فریب - جستجوی لغت در جدول جو

زبان فریب
(تَ دَ / دِ)
دروغگو و فریبنده. زبان فریفته. (ناظم الاطباء). دروغگو باشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زبان چرب
تصویر زبان چرب
کسی که زبان چرب و نرم دارد، آنکه سخنان شیرین و فریبنده بگوید، برای مثال جوان زبان چرب و شیرین سخن / نه از پیر نستوه گشته کهن (فردوسی۴ - ۲۵۸۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبان فریب
تصویر شبان فریب
پرنده ای شبیه باشه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ دَ / دِ)
پرگوی بی محل. (آنندراج). پرگوی بمعنی بسیارگوی. (غیاث اللغات). حراف و پرگو. (ناظم الاطباء). پرگو و خودستا و وعده بی وفا کننده. (فرهنگ نظام) :
سود دو جهان سخن نیوشان دارند
هرجاست زیان زبان فروشان دارند.
آن طی لسان که معجزش می خوانند
ما تجربه کردیم خموشان دارند.
جلالای طباطبا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَ نِ عَ رَ)
رجوع به عرب و عربی شود
لغت نامه دهخدا
(شُ / شَ فَیْوْ)
شبان فریب که پرندۀ شبان بازی ده باشد. (برهان قاطع). به معنی شبان فریب و شبان فریوک است. (از آنندراج). رجوع به شبان فریب، شبان فریبک و شبان فریوک شود
لغت نامه دهخدا
(شُ / شَ فَ بَ)
همان شبان فریب است که مرغ کوچک شبیه به باشه باشد. (برهان قاطع). رجوع به شبان فریب، شبان فریو و شبان فریوک شود
لغت نامه دهخدا
(زَ نِ دَ)
قسمتی از زبان باستانی ایران. (ناظم الاطباء). لغت پارسی باستان است و وجه تسمیۀ آنرا بعضی بفصیح تعبیر کرده اند و هر لغتی که در آن نقصانی نباشد دری گویند همچو اشکم و شکم و بگوی و گوی و بشنود و شنود و امثال اینها. پس اشکم و بگوی و بشنو دری باشد و جمعی گویند لغت ساکنان چند شهر بوده است که آن بلخ و بخارا و بدخشان و مرو است و بعضی گویند دری زبان اهل بهشت است که رسول صلی اﷲ علیه و آله فرموده اند که: ’لسان اهل الجنّه عربی او فارسی دری’. و ملائکۀ آسمان چهارم به لغت دری تکلم میکنند و طایفه ای برآنند که مردمان درگاه کیان بدان تکلم میکرده اند و گروهی گویند که در زمان بهمن اسفندیار چون مردم از اطراف عالم بدرگاه او می آمدند و زبان یکدیگر را نمی فهمیدند، بهمن فرمود تادانشمندان زبان فارسی را وضع کردند و آنرا دری نام نهادند یعنی زبانی که بدرگاه پادشاه تکلم کنند و حکم کرد تا در تمام ممالک به این زبان سخن گویند و جماعتی برآنند که وضع این زبان در زمان جمشید شد و بعضی دیگر گویند که در زمان بهرام. (برهان قاطع). رجوع به سبک شناسی بهار ج 1 صص 19-25 و مقدمۀ برهان قاطع چ معین ص 25 ببعد و مقدمۀ لغت نامه و دری و ایران شود
لغت نامه دهخدا
(زَ نِ چَ)
گفتار شیرین مؤثر. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(زَ چَ)
صاحب زبان نرم و ملایم. چرب سخن. نرم زبان:
فریدون از آن نامداران خویش
یکی را گرانمایه تر خواند پیش
که بیداردل بود و پاکیزه مغز
زبان چرب و شایستۀ کار نغز.
فردوسی.
جوان زبان چرب و شیرین سخن
به از پیر نستوه گشته سخن.
فردوسی.
زبان چرب گویا و دل پردروغ
بر مرد دانا نگیرد فروغ.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
به قول بعضی پرنده ایست به جثه یک باشه (قرقی) و به نقل بعضی دیگر به اندازه یک چلچله که در داخل پوشالها و تیغهای تمشک تخم گذارد و غالبا بر زمین نشیند تا کسی به فاصله نزدیک وی نرسد نمی پرد. گروهی نیز او را مرغ عیسی دانند که همان شبکور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبان فریو
تصویر شبان فریو
شبان فریب
فرهنگ لغت هوشیار
به قول بعضی پرنده ایست به جثه یک باشه (قرقی) و به نقل بعضی دیگر به اندازه یک چلچله که در داخل پوشالها و تیغهای تمشک تخم گذارد و غالبا بر زمین نشیند تا کسی به فاصله نزدیک وی نرسد نمی پرد. گروهی نیز او را مرغ عیسی دانند که همان شبکور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبان چرب
تصویر زبان چرب
شیرین زبان
فرهنگ لغت هوشیار